بچه ها ...
انقدر منو نزنين به خدا من فقط هفته اي يه بار مي تونم رمان بذارم. خو اون حس كنجكاويتون رو يه هفت روز غير فعال كنين.
راستي. مسابقه هفت اكتبر جريان جالبي داشت اونم خيييييلي.
مربي مون توي كميته ثبت نام كرد ازش خواستم كاتا هم اسم نويسي كنم.
وقتي ديدم اسممو تو كاتا صدا مي كنن جيم شدم با زهرا فرتاش رفتيم حياط ورزشگاه كه الكي مثلا بدنمون رو گرم كنيم.وقتي حذف شدم برگشتم. فقط به خاطر اين كه آبروي مربيمو حفظ كنما....
عوضش كميته رو تركوندم اونم خيييييييييييييييييلي. چند چند؟ نيمه نهايي رو با اختلاف 7-0 و نهايي رو هم 9-3بردم . بقيه رو يادم نيست. اينم اسكن حكمم
خوب ديگه اينا بسه برين ادامه . رمانمــــــــــــــــــــه.... خو ديگه بر و بچ. گودي لاك لاك. بپرين ادامه. فردا آنم اگه خواستين بياين تو نوار چت وبم...
خو ديگه.... لتس گو ادامه پليس:)
الهه كشتي منو. بيا اينم حكم كمر مشكيم. ديگه هم منو نزن:
سلامي دوباره.
اينم از قسمت اول
اما قبلش يه چيزي
اينم از عكس سيد محمد( كه ما ميگيم مير محمد) پسر خالم كه كشتين منو. فقط لطف كنيد
چشم زدن ممنوع
مي دونم هم بانكمه هر خوردنيه ( عين دختر خالش)
عين من از ديوار صاف بالا ميره
رمانم تو ادامه.....
و من یه تصمیمی گرفتم. من یه چد تا رمان نوشتم که هرکددوم یه اسم متفاوت داره و اسم این رمان هم کاش هرگز نمی آمدی هست. مجموعه این چند تا رمان هم هست اسمشون : بهت قول می دم .
سلام....شترين بر و بچ؟
دلم واستون شده بود قد لونه مرغ....
وايييييي باورم نميشه....
خوب اين مجموعه رمان جديدمه. «بهت قول میدم»
# كاش هرگز نمي آمدي ( غم انگيز)
# بد شانس (نسبتا طنز)
# منم بلدم زندگي كنم (طنز)
#هنوز واسم اسم نذاشتم (ورزشي)
#هتل اسپورترز (ترسناك)
# تا شكست هم هستم (هيجان انگيز)
اولي يا همون كاش هرگز نمي آمدي...
غم انگيز هم هس خيييييييييييلي.
( شخصیت اول یه غرب زده اي هست مثل من )
تعداد قسسمت هاش : گمونم حدود 10- الي 16 ( منم مراعات كنين خو. امسال ديگه هشتمم و شوخي بردار نيست)
هر قسمتشو هفته اي يه بار ميزارم.
شايد رمانم زياد خوب در نياد چون خودتونم مي دونين اولين باره غم انگيز مي نويسم . تخصص من طنزه.
زمان : حال
راستي اگه از آهنگم استفاده كنم ( كه بايد مازيار فلاحي استفاده كنم واسه ي اين كه با موضوعش هماهنگ باشه) لينك دانلود آهنگ رو هم سعي مي كنم بذارم.
ژانر : خوشبختانه مثل همه ي رمانام هستش و اصلا عاشقانه نيست.
خلاصه :
موضوعش مال يه دختري ( كه فكر مي كرد تك فرزنده)هست كه تازگيا غرب زده شده مثل من. يه روز توي مدرسش سر كلاس درس زبان بود( از قلم نيفته كه مثل هميشه با دوستاش داشتن سر به سر معلم مي ذاشتن )كه يه دختر وارد كلاس مي شه و مي گه ناظم با آرمينا (همون دختر شخصيت اوله) كار داره. وقتي ميره پايين اول چشمش به يه پسر خوشتيپ و جذاب و خوشقيافه ميفته. اون پسر خودشو برادر اون دختر معرفي مي كنه و .....
خوب ديگه گودي لاك لاك به زودي رمان رو ميذارمش